سرت را که پایین بیاوری و وارد شوی، دورتادور نقاشیها و عکسهایی از انسانهای نیک و نامی میبینی. پهلوانانی مانند حسن ریاحی، احمد وفادار، میرآقاتبریزی، غلامرضا گلکاریان و غلامرضا تختی. نقاشی فرامرز نجفی، بنیانگذار ضرب نوین ورزش زورخانهای ایران، هم درست کنار سَردَم قرار دارد. اینجا گود پهلوانپرور «رستمدستان» در محله شهیدآوینی است؛ محلی که باستانیکاران خردسال تا پیشکسوتان نودوسهساله در آن ورزش میکنند و ذکر «یا علی(ع)» بر لب دارند.
احداث این گود زورخانه هم قصه شیرینی دارد. گویا هدایتی، شهردار وقت منطقه5 شبی به گود زورخانه بولوار وحدت میآید و ورزش و ضربزدن آنها را میبیند و میگوید: سعی میکنیم در این منطقه زورخانهای احداث کنیم.
در نهایت گود زورخانه سال1397 در خیابان شهیدآوینی5 احداث میشود. آداب و رسوم زورخانه از زبان باستانیکاران این گود، شنیدنی است.
هنوز زمان تمرین و ورزش شروع نشده و مرشد مشغول آمادهسازی گود است. حمید دباغ، مرشد این گود، پنجاهوپنجساله است. او از یازدهسالگی ورزش باستانی را در باشگاه جوانان که آن زمان در بست بالا یا همان خیابانشیرازی بود، شروع کرد.
حمیدآقا درباره گودهای قدیمی مشهد میگوید: اول باشگاه توس بود که امروز به نام شهداست و در خیابان عیدگاه قرار دارد؛ بعد هم باشگاه جوانان اسلامی بود. باشگاه جوانان اسلامی یکی از زورخانههای قدیمی بود؛ سالن کشتی، بدنسازی و زورخانه را با هم داشت. از همان نوجوانی، ورزش باستانی را بهدلیل ذکر نام امامعلی(ع) و ویژگیهای باستانیکاران مثل جوانمردی و ازخودگذشتگی دوست داشتم. از همان روزهای اول خاطرخواه ضرب زورخانه شدم.
آن زمان مرشدها اجازه نمیدادند کسی وارد سردم (جایی که مرشد مینشیند) شود یا دست به ضرب بزند. یادم میآید بچهها را به زورخانه راه نمیدادند و میگفتند اینجا جای بچهها نیست
آن زمان مرشدها اجازه نمیدادند کسی وارد سردم (جایی که مرشد مینشیند) شود یا دست به ضرب بزند. یادم میآید بچهها را به زورخانه راه نمیدادند و میگفتند اینجا جای بچهها نیست. حسن شهسوار، آبدارچی آنجا، سنوسالدار بود. خدا بیامرزدش! به او مشتومالچی هم میگفتند. بچه همسنوسال من را به زورخانه راه نمیداد، ولی آنقدر علاقه داشتم که بارها از زیر دستش در رفتم و وارد زورخانه میشدم.
حمید سال1358 در مسیر حرم مطهر، صدای ضرب زورخانه را میشنود و همانجا وارد سالن میشود. او درباره آن روز میگوید: روزهای بعد از انقلاب بود. گذرم به حرم مطهر افتاده بود که صدای ضرب را شنیدم و دلم رفت. بزرگترهای محل هم این ورزش را تمرین میکردند و همین باعث آشنایی اولیه من شد. ریتم، کلام و حالت ضربزدن، من را به ضربزدن علاقه مند کرد. در این ورزش ورزشکار مرحلهبهمرحله رشد میکند و باید اول در گود همه مراحل را آموخت تا بتوانی ضرب را بیاموزی. پس من هم وارد گود شدم.
حمیدآقا زیرنظر مرحوم استاد میرزاعسکری ضرب را آموخته است و درباره علاقه و کیفیت کار میگوید: اگر به این ورزش عشق و علاقه داشته باشی، بهسرعت آن را یاد میگیری. من بعد از دوسال ورزش باستانی، ضرب دستم گرفتم و از سال60 ضرب میزنم. در همان باشگاه، تیمی برای جوانان درست کردم که برای مراسم مختلف برنامه اجرا میکرد. ضربزدن حس و حال خاصی دارد. هر شب با شب قبل فرق میکند و بعضی موقعها خیلی بهتر است.
ضرب قدیم را از میرزاعسکری میآموزد و بعد از آن شاگرد نجفی میشود که ضرب نوین را ابداع کرده است. حمیدآقا میگوید: ضرب آقای نجفی ریتمی است. ضرب سنتی کُند و سنگین است. امروز ضرب تند است و شور دارد و ورزشکار را سر ذوق میآورد. گاهی ضرب قدیم را لابهلای ضرب جدید اجرا میکنم.
قدمت ورزش باستانی را بیش از هفتصدسال معرفی میکنند و پدر این ورزش هم پوریای ولی است. وسایل این رشته ورزشی همگی بدلی از ابزارآلات جنگی هستند. عمق گود باستانی 72سانتیمتر است که طبق گفته حمیدآقا به تعداد شهدای دشت کربلاست. همهچیز در این ورزش قاعده و معنا دارد. روبهروی سردم جای کوچکترها و پشت سردم مخصوص سیدهاست؛ حتی پهلوانان قدیمی مثل تختی زیر دست سادات میایستادند؛ چون احترام سادات بیشتر است.
چرخزدن از کوچکترها آغاز و به سادات ختم میشود. هشتضلعی به یاد علیبنموسیالرضا(ع) است. حمیدآقا خاطرهای به یاد میآورد از سالهای گذشته؛ میگوید: زمانیکه در باشگاه وحدت بودم، دو دانشجو خانم برای تحقیق درباره این رشته به زورخانه آمدند و بعداز پرسیدن سؤالهایشان خواستند که در سالن بمانند و ورزش را تماشا کنند.
با اینکه خانمها اجازه ندارند اینجا بنشینند، به آنها اجازه دادم. به بچهها گفتم لخت نشوند و بالاتنهشان پوشیده باشد. هنگام اجرای ورزش، دیدم اشک از چشم دخترها جاری شده است. ورزش که تمام شد، از ما خیلی تشکر کردند و گفتند شبی بهیادماندنی برایشان بوده است. این ورزش در دل و جان مردم ریشه دارد.
احداث همین گود زورخانه هم قصه شیرینی دارد. گویا هدایتی،شهردار وقت منطقه5، شبی به گود زورخانه بولوار وحدت میآید و ورزش و ضربزدن ورزشکاران را میبیند و بعد از گفتن خداقوت، میگوید: سعی میکنیم در منطقه5 شهرداری زورخانهای احداث کنیم. حرفش را گل میگیرند و ازطریق روابط عمومی منطقه در روزنامه شهرآرا هم منعکس میشود. در نهایت گود زورخانه سال1397 در خیابان شهیدآوینی5 احداث میشود.
ورزش باستانی سلسلهمراتب دقیقی دارد و به قول حمیدآقا درست مثل کار نظامی است. مرشد بالاترین درجه است و ورزشکار باید قبل از ورود و خروج از گود، از مرشد اجازه بگیرد. مرشد باید قدیمی باشد و مردمدار. به گفته حمیدآقا این گوداز مکانهای مختلف شهر ورزشکار دارد و این را مدیون مردمداری میداند.
ورزش باستانی پولی نصیب فرد نمیکند و کاملا دلی باید به آن پرداخت. در این ورزش همانقدر که تحرک مهم است، مرام پهلوانی و مردانگی نیز مهم است.
او میگوید: این ورزش تأثیر بسیار در زندگی دارد و اجازه نمیدهد افراد کارهای ناشایست انجام دهند. در اصل بچه نوغان بودیم و آن زمان بچهمحل خطاکار کم نداشتیم اما با حضور در این ورزش پایمان به کلانتری هم نرسید. این ورزش درس زندگی است و هرکس خطایی هم داشته باشد، وقتی وارد این ورزش میشود سربهراه خواهد شد. باید گذشت کرد و سفرهدار بود و بااخلاق. آدمهای خاصی جذب این ورزش میشوند، آنها که اهل مرام و معرفت هستند و جنم سفرهداری دارند.
این ورزش رقابتی و درگیری نیست و فرد باید در ذات خود انسان باشد تا در این ورزش بماند. ورزش باستانی پولی نصیب فرد نمیکند و کاملا دلی باید به آن پرداخت. در این ورزش همانقدر که تحرک مهم است، مرام پهلوانی و مردانگی نیز مهم است. همه اشعار ضرب آموزنده است؛ مثلا «قلب پدر میازار تندی مکن به مادر/ هرگز چنین گناهی غفران نمیپذیرد». بسیاری از این اشعار، اشک چشم ورزشکاران گود را درمیآورد. بیشتر اشعار ضرب از حافظ و سعدی و اشعار حماسی از فردوسی است. البته قبلا اشعار فردوسی غالب بود، ولی الان بیشتر اشعار عرفانی را میخوانند.
سیدحسین جعفرزاده که اکنون در زورخانه حاضر نیست، با 93سال سن، از پیشکسوتهای این گود است . سراغ دیگر پیشکسوتهای گود میروم. علی داوودی متولد 1342 است؛ بزرگشده محله محمدآباد است. سال1358 در باشگاه جوانان به ورزش باستانی علاقهمند میشود. اول کشتی میگرفته است و بعد، ازطریق یکی از اقوامش با گود باستانی آشنا میشود.
علیآقا میگوید: قدیم هر روز ورزش میکردم و از وقتی قلبم را عمل کردم، سهروز در هفته به گود میآیم. یادش بهخیر! در ماه مبارک رمضان از افطار تا سحر در گود ورزش میکردیم.
درباره ورزش باستانی هم میگوید: مهمترین خصلت این ورزش، گذشت است. مردی که به این ورزش میپردازد، اگر دستش بالا برود، دیگر پایین نمیآید. خیلیوقتها اگر ورزشکار بخواهد راهش را کج برود، یادآوری این ورزش، پایش را از رفتن به راه خطا سست میکند. این ورزش برای ما مثل دانشگاه درسهای بسیار داشته است. نام و یاد ائمه(ع) همواره اینجا مطرح میشود و درس زندگی است.
امید منیژه بیستوسهساله است. از شانزدهسال پیش همراه پدر سراغ این ورزش میآید و به آن علاقهمند میشود. او میگوید: هر وقت باستانی کار میکنم، از همهچیز فارغ میشوم. با اینکه سروصدا در گود زیاد است، این فضا آرامش بخش است. بهخصوص ضربی که آقای دباغ میگیرد، بسیار دلنشین است.
حمیدآقا درباره امید میگوید: بهخاطر قهرمانیهایش میخواهیم رتبه پنج را برایش در نظر بگیریم. تا وقتی وارد گود میشود برای او ضرب و صلوات بگیریم، چون درکارنامه امید، مقام نخست مسابقات کشتی پهلوانی و کباده در کشور میدرخشد و چندین مقام قهرمانی استانی و کشوری دیگر هم دارد.
تلاش و پشتکار امید در راه کسب این مقامها بسیار ستودنی است. او میگوید: از 5بعدازظهر تا 10شب در زورخانه کار میکردم. درکنارش بدنسازی و کشتی هم تمرین میکردم و از صبح تا شب در سالنهای ورزشی بودم. هماکنون عضو تیم خراسانرضوی هستم. 85کشور ورزش باستانی دارند و مسابقات بینالمللی هم در سطح جهان اجرا میشود.